سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Anti-devil - دشمن شیطان
نگاهی تاریخی به پدیده شیطان پرستی ( )

شیطان گرایی یا شیطان پرستی سه دوره را از سر گذرانده است. شیطان پرستی بدوی، شیطان گرای در قرون وسطا و شیطان گرایی مدرن. شیطان پرستی مدرن ریشه در ادوار گذشته این تفکر داشته و آموزه ها و آیین های آن را در خود جای داده است و از جهت نسبتی که با نهاد سیاست و اقتصاد برقرار کرده از صور پیشین شیطان گرایی متمایز میشود. بنابراین برای شناخت دقیق و عمیق شیطان گرایی مدرن لازم است که نظر و گذری بر تاریخچه شیطانگرایی داشته باشیم.
در این تاریخچه کوتاه خواهیم دید که گروهی از یهودیان تا اواسط قرون وسطا به غنی کردن داشته های فرهنگی خود مشغول بودند و آن را بر شالوده شیطان گرایی استوار کردند، و از آن پس یعنی حدود سده های دوازده و سیزده به تدریج از آیین و افکار خود پرده برداشتند و امروز می روند تا دنیا را با بینش و ارزش های خود هماهنگ سازند.

شیطان گرایی بدوی

مطالعات تمدنی(1) و مردم نگاری های مربوط به قبایل بدوی(2)رد پایی از اعمالی را که ما امروزه شیطانی می دانیم نشان می دهد. شیطانگرایی بدوی شالوده ای خرافی داشته و به نوعی انحراف از مسیر تعالیم پیامبران گذشته بوده است. ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر می آوردند مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران میکوشیدند تا دست خلاق و روزی بخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند.
به دنبال تعالیم انبیا مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیدههای طبیعی را نشانه ای از پروردگار و لطف و رحمت او می دانستند و همواره می کوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیین های معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند. اما گاهی خشکسالی میشد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین میبرد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کمکم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز میکنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند.
باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشا قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانه گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تامین نمیشود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامه هایی داشته باشند؛ تا بدین ترتیب از اراده شوم شیطانی در امان بمانند. از این رو جشنهای باروری میگرفتند و در آن زنان و مردان بی مهابا به هم می آمیختند و موسیقی های محرک جنسی نواخته (3)و گاهی خون انسانها و کودکان را تقدیم شیاطین میکردند.(4) قربانی کردن فرزند نخست به خصوص اگر پسر باشد در بسیاری از قبایل بدوی و به خصوص در میان عبرانیان رایج بوده است. (5)
در بعضی از دوره ها شیطانپرستی نسبت خود را با شیطان گسسته و به پرستش الاهه باروری تبدیل شد. الاهه باروری در حقیقت زمین بود که در وجود زن نمود مییافت. آیین آمیزش آزاد، نیایش و طلب باروری و برکت در برابر الاهه زمین و گاهی خدای مذکر و بارور کننده محسوب میشد. در مصر خدای مذکر که نماد آن خورشید بود اُزیریس نام داشت و الاهه باروری که همسر او بود آیسیس یا ایزیس نامیده میشد. البته گاهی این موقعیتها جابجا شده و الاهه آسمان به صورت مونث (نوت) و خدای زمین به چهره مذکر (گب) در می آمد.(6)
این اعمال بر اساس قوانین سحر و جادو توجیهاتی پیدا میکرد. برای نمونه اعمال جنسی علنی و جشنهایی که در آن رفتارهای غیر اخلاقی آشکارا انجام میشد با قانون تشابه در جادوگری هماهنگ بود. این قانون میگوید «هر چیزی مشابه خود را ایجاد میکند». از این رو برای باروری هرچه بیشتر زمین، باید عمل جنسی و باروری را آشکارا و دسته جمعی در برابر زمین انجام داد تا محصول بیشتری ایجاد شود. (7)
در آفریقا بخشی از آیینهای شیطانی با کمی تغییر به آیین پرستش دانگبی (خدا- مار) تبدیل شد. (8)و در بسیاری از کشورهای جهان هنگام کاشت یا برداشت محصول هم آغوشی یا رابطه جنسی همسران و غیر همسران رایج بوده و در موارد زیادی هنوز هم ادامه دارد.(9) البته این آیینها و نمادها همواره معنای ثابت نداشته و در سیالیت معنا شناور بوده است. معمولاً هر ملتی که بر ملت دیگر غلبه میکرد خدای قوم مغلوب در خدای ملت پیروز منحل میشد و به صورت جلوه ای از او در می آمد(10) و بدین ترتیب گاهی خدای خیر جلوه خدای شر میشد و گاهی برعکس. به هرحال برای شیطان نام و آوازه اش مهم نیست، بلکه داشتن پیروانی جاهل و بندگانی تسلیم، رضایت بخش تر و خواستنی تر است.
در دوره هایی که به علت غلبه تعالیم انبیا یا بازشدن افکار امکان علنی شدن ایدئولوژی شیطانی وجود نداشت باز هم شاهد هستیم که رگه هایی از تفکرات شیطانی همچنان باقی میماند و بعدها توسعه یافته و مورد بهره برداری قرار میگیرد. مثلاً اگر چه افلاطون فیلسوفی الاهی اندیش بود ولی به جهت استفاده از منابع پیش از خود در مصر و بابل و بین النهرین اعتقاد به نمونه اعلای انسانی به صورت زن - مرد که منشا احساس عشق است و نیز کمونیسم جنسی در طبقه اشراف معتقد شد. اینها بذرهای نهفته شیطانی در یونان باستان است که در روم به صورت مذاهب سری و پرستش خدایان جنسی تبدیل شد(11)و در دوره رنسانس از طریق منابع عرفان یهودی بازگشت افتخار آمیزی به سوی آن اتفاق افتاد و به تمدن مدرن جهت داد.
نکته قابل توجه که تداوم و بازتولید پی درپی شیطانگرایی را در ادوار مختلف و تا روزگار ما رقم می زند، این است که در حدود سه، چهار هزار سال پیش قوم بنی اسرائیل در مصر و بابل و بین النهرین و به طور کلی مناطق شمال و شرق آفریقا، جنوب شرقی اروپا و خاورمیانه سرگردان بودند از این رو هم باعث ترویج و جابه جایی این افکار در بین ملل مختلف میشدند و هم از آنها علوم و آیینهای گوناگون را می آموختند و در دوره هایی که انبیا در بین اقوام و ملل به نشر تعالیم حق میپرداختند و شیطان گرایی منسوخ میشد، این آیینها و باورها به صورت سری و محرمانه در بین گروه هایی از قوم بنی اسرائیل یا از اقوام دیگر باقی میماند. که از آن روزگار تنها قوم بنی اسرائیل برای ما به یادگار مانده است.

شیطان گرایی در قرون وسطا

در دوره گذر از شیطان گرایی بدوی به شیطان گرایی وسطایی یک اتفاق مهم رخ مینماید که سنگ بنای شیطان پرستی را تا دوره مدرن مستحکم میکند. آن اتفاق این بود که قوم بنی اسرائیل به احتمال قوی برای منع دیگران از فراگیری علوم و دانش ها، اساساً دنبال کردن دانش و معرفت را در مقابل ایمان و میوه ممنوعه معرفی کردند. این مطلب در سفر پیدایش عهد عتیق وارد شد و با تدوین کتاب مقدس به شمار تعالیم مسیحیت پیوست.
البته تا پیش از آن در تعالیم پیامبرانی مثل حضرت شیث و ادریس (هرمس، که بعدها خدای حکمت شناخته شد) و نوح، عقل و دانش انعکاس انوار خداوند و شالوده الاهی آفرینش معرفی میشد،(12) و اسرار علوم و فنون به عنوان مطالعه آیات خداوند در کتاب آفرینش پذیرفته شده بود. (13)
ولی با نگارش نهایی تورات و بعد کتاب مقدس مسیحیان، رفتن به سمت علم و دانش، عملی زد دین و شیطانی پنداشته شد و شیطان به صورت مظهر خرد و دانایی و راهنمای بشر به سوی درخت معرفت درآمد. در حکاکیهای «لویی برتون» از شیاطینی که توسط «جان وایر» شناسایی شدند، رابطه شیطان با علوم و فنون به خوبی روشن است. نخستین شیطان بعل (نام خدای خورشید در بابل) بود که کارشناس حقوق است و تفریحش شمشیر بازی است. فوراس یا فورکاس شیطانی که از سرپرستان ارشد جهنم است، از گیاهان دارویی و خواص سنگها آگاهی داشته، میتواند انسان را نامرئی کند و قادر است علوم معانی و بیان و منطق و ریاضی را به او بیاموزد. بوئر هم یکی دیگر از سرپرستان جهنم است. او در منطق و طب استاد بوده و پنجاه خانواده از شیاطین در اختیار او هستند.(14)
اینها فرشتگان شریری هستند که همراه شیطان از بهشت رانده شده اند. زیرا در نگرش یهودی - مسیحی فرشتگان اسیر خداوند بوده و شیاطین آن دسته از فرشتگانی هستند که برای آزادی سر به عصیان گذاشته اند. تبعیت انسان از شیطان نیز باعث آزادی از فرمانبری در برابر پروردگار است. این احساس آزادی به خصوص برای کشاورزان و کارگران ضعیفی خوشایند و خواستنی بود که در قرون وسطا از همدستی کلیسا و اشراف رنج میبردند و به نام خدا در بند مقامات دینی و دنیوی بودند.
آنها از تخیل نیروهای مرموز و سیه چهره با پوست کلفت و چروکیده که شبیه پوست زحمت کشیده و رنج دیده خودشان بود، احساس آرامش و همدلی بیشتری پیدا میکردند. از این رو در سده های پایانی قرون وسطا میل به شیطان پرستی و جادوگری در میان مردم اروپا بالا گرفت. به ویژه گردهماییهایی با نام «سبت» یا «سابات» که در روز شنبه برگزار میشد و در آن رابطه آزاد جنسی انجام میگرفت، هم به زندگی خالی از شادی آنها هیجانی می داد و هم مخالفت با تعالیم کلیسا و احساس خوشایند آزادی را در آنها تقویت میکرد. نیز باید توجه داشت که این اعمال غیر اخلاقی برای آنها چندان غیر قابل تحمل نبود، زیرا آموخته بودند که ناموسشان را در اختیار اربابان و اشراف قرار دهند. البته معنای نمادین باروری آن جشن ها در دوره باستان و زندگی بدوی نیز برای این رعیت های کشاروز قابل توجه بود.
با این وصف خیر و برکت زیادی از شیطان به انسان رسیده و «گاهی هم اگر قصد شیطان شر بوده است وقتی انسانهای خوب و پرهیزکار و نیکوکار منصفانه با او رفتار کرده اند، حاصل کارش مبدل به خیر شده».(15) اگر چه او انسان را به عصیان و سرکشی وامی دارد اما انگیزه های سازنده ای مثل کنجکاوی، دانشجویی و آزادی را در ما برمی انگیزد و انسان را از قدرت و نفوذ بیشتر برخوردار میکند. «او میل و هوس به ناشناخته ها را در ما تهییج میکند، رویا و امید به ما می دهد و تلخی و ناخشنودی عطا مینماید، اما در پایان ما را به بهتر رهنمون میشود و بدین ترتیب بیشتر در خدمت خیر است. او همان نیرویی است که در راه شر میکوشد اما مسبب خیر است.» (16)
گذشته از این او ویژگیها و صفات قابل ستایش و تقدیر به خود میگیرد. به گمان میلتون «او یک یاغی نجیب اشرافی است که رنج جاودانی را بر تحقیر و اهانت ترجیح می دهد»(17) و صاحب قدرت و اثر در این دنیاست و مرگ را به جهان می آورد.(18) انسان میتواند با علم و دانش، به خصوص فنون سحر و جادو قدرت او را به دست آورد. در آن قرنها علم و سحر به هم آمیخته بود و به همین جهت کلیسا به سختی با دانشمندان و جادوگران مبارزه میکرد. در تصور قرون وسطایی شیطانگرایان «شیطان یک فردگراست. او فرمانهای آسمانی را که رفتار و اصول اخلاقی خاصی را تحمیل مینمایند برهم می زند و واژگون میکند».(19) و تبعیت از او قدرت و لذت در زندگی را افزایش می دهد.
گروهی از یهودیان در طول قرون وسطا علوم و اندیشه های به جا مانده از یونان را نیز فراگرفتند و با حضور در متن جهان اسلام اندیشههای آنها را نیز به خوبی فراگرفتند. حتی کسانی مثل ابن میمون اندیشه فیلسوفان و دانشمندان مسلمان را به غرب منتقل کردند. و این در حالی بود که کتاب مقدس پیگیری دانش را عصیان در برابر خداوند می دانست. حتی نظریات و اندیشه های عرفای مسلمان تقریباً بدون تاخیر از طریق اعراب یهودی به آنها می رسید و این اندیشه ها را در گنجینه دانش های خود جا می دادند.

شیطان گرایی مدرن

شیطانگرایی مدرن از نیمه قرن شانزده آغاز شد. «کاترین دومدیچی» از خانواده بزرگ یهودی و دختر «لورنز» جادوگر بزرگ، همسر هنری دوم پادشا فرانسه بود. بعد از مرگ همسرش مراسم بلک مس (Black mass) را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت. (20 ) این مراسم از روی مدل آیین های جادویی باروری باستانی و بدوی و گردهم آییهای جادوگران در قرون وسطا بازسازی شد و در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا از جمله انگلستان، آلمان و اتریش راه یافت.
پس از مدتی کودکان ناخواسته ای که پدرانشان معلوم نبود و مادران آنها را نمیخواستند، به وجود آمدند. در این جا بود که با ابتکار «کاترین دِشی» با نام مستعار «لاوازین» مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطان پرستی را تکمیل کرد. این مراسم باز تولید آیین قربانی انسان بدوی بود. اتاق درخشان کاملاً سیاه پوش و تنها منبع روشنایی آن شمع بود. در این اتاق نوزادان ناخواسته قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد.(21) پس از مدتی این قضیه لو رفت و عده ای بازداشت و مجازات شدند، اما هنگامی که پای شخصیتهای بلند پایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.(22)
این آیینها در طول قرنهای هفده و هجده در قالب گروههای سری که توسط اشراف ایجاد و رهبری میشد، ادامه یافت، گروههایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکسها و نفرین شدگان. بعضی از این گروهها مثل «انجمن آتش دوزخ» بسیار گسترده بوده و شاخه های متعدد داشتند.(23) سرانجام این گروهها به شکلگیری انجمنهای فراماسونری در انگلستان و فرانسه، و از جمع آنها گراند لژها ایجاد شد و سپس در تمام اروپا و آمریکا و به تدریج در تمام دنیا رخنه کرد.
در قرن نوزدهم دکتر «چارلز هاکس» نوشت: «در سراسر جهان شیطان را صادقانه تر و بیش از گذشته و در مقیاس عظیمتری پرستش میکنند.»(24) در قرن نوزدهم برای جا انداختن و مقبولیت شیطان پرستی کوششهایی صورت گرفت. «دیانا وگان» در کتابی با نام اعترافات داستان زنان شیطانپرستی را مطرح کرد که در کل اروپا محافلی را اداره میکردند و مردان را در مراسم خود میپذیرفتند. او نقل میکند که چگونه در این گروهها و محافل برای پرستش شیطان دست به اعمال غیر انسانی زده و در انتظار روزی بودند که اصول اخلاقی مقبول جامعه را براندازند. البته بعداً معلوم شد که این داستان دروغ بوده ولی برای معرفی و ترویج شیطانپرستی و سنجش اقبال مردم به آن نقش موثری داشت.
در آغاز قرن بیستم چهره برجسته و رسوای شیطانپرستی دانشمندی به نام «آلیسترکرولی» است. او تحقیقاتش را درباره حقیقت بشر و اعمال شیطانی در سال 1898 هنگام پیوستن به گروه «هرمتیک اوردر» آغاز کرد. سپس به جامعه جادوگران انگلیسی زبان ملحق شد که اعضایی مثل «دبلیو. بییتس»، «آرتور مکن» و «دیون فورچون» داشت. بعدها به طور شخصی اعمال شیطانی بیسابقه ای را ابداع کرد و طرفدارانی به دورش گردآمدند و انجمن «شیطان برای شیطان» را به رهبری کرولی تشکیل دادند. این امر باعث شد که پایگاهی دائمی در جزیره چفالو واقع در سیسیل دایر کند و نام آن را صومعه تلهما (
Telema Abbey of) بگذارد. او در سال 1947 از دنیا رفت و در مراسم تدفینش بلاک مس اجرا شد.( 25)
در همین سالها دکتر «جرالد بروسوگاردنر» که از اعضای گروه «سپیده طلایی» بود، مطالعات گسترده ای را درباره آیین های بدوی و مذاهب باستانی انجام داد و روی اندیشه های کرولی بسیار مطالعه کرد تا اینکه در جزیره «مَن» در انگلستان و در آسیابی قدیمی موزه جادوگری دایر نمود.
امروزه دو جریان اصلی شیطانپرستی در جهان رواج دارد. نخست شیطانگرایی (
Satenism) لاوایی که با چهره شاخص «آنتوان ساندور لاوی» شناخته میشود. او با تاسیس کلیسای شیطان و نوشتن انجیل شیطانی در سال 1965 خود را جانشین کرولی و پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد. این جریان معتقد است که موجودی به نام شیطان وجود عینی ندارد و شیطان تنها نماد امیال، آرزوها و لذتطلبی انسان است.
لاوی در آغاز کار دوست و همکاری داشت به نام «مایکل آکینو» که در پی اختلاف عقیده با لاوی از او جدا شد و در سانفرانسیسکو معبد ست را تاسیس کرد و جریان ستیانیست (
Setians) را به راه انداخت. ستیانیستها به وجود عینی شیطان به عنوان پادشاه تاریکی معتقد هستند و سازمان مخفی و مخوف معبد ست را رهبر جنبش جهانی شیطانپرستی می دانند. این جنبش امروزه در ابعاد وسیعی فعالیت میکند و به ویژه در عرصه های فرهنگی مثل نشر کتاب و نشریات و سینما پرکارند.

جمع بندی

در این تاریخچه کوتاه مطالب بسیار زیادی نهفته است، که حرکت تکاملی شیطانگرایی تا اواسط قرون وسطا و سپس تحرک انکشافی آن را از نیمه دوم قرون وسطا تا شیطانگرایی مدرن نشان می دهد. در این روند قوم بنی اسرائیل میراث بان شیطانگرایی است. از دورههای بدوی و باستان که در مصر و بابل و مناطق شمال آفریقا، جنوب غرب آسیا و جنوب شرق اروپا آواره بودند و از تمدنهای مختلف توجه و تجلیل از نیروهای شر، ستایش الاهه باروری و مادر- خدا را آموختند و فنون سحر و علوم جادویی و سایر علوم و فلسفهها را به تدریج فراگرفتند و حدود قرن یازدهم تا سیزدهم که نظریه تجلی و سایر نگرشهای عرفانی از جهان اسلام توسط اعراب یهودی به گنجینه حکمت پنهان یهود منتقل شد. در این دوره یعنی مجموعه هزارههای باستان تا حدود هزاره اول مسیحیت که به اواسط قرون وسطا می رسد، حرکت تکاملی سنت شیطانی با محوریت خانوادههای بزرگ و پر نفوذ یهودی سپری شد.
از حدود قرون دوازده و سیزده به تدریج تحرک انکشافی شیطانگرایی آغاز میشود که تا آغاز قرن بیست و یکم ادامه مییابد. در این دوره که شامل صدههای پایانی قرون وسطا، دوران نوزایی و عصر روشنگری و دوره مدرن میشود، شاهد پردهبرداری و انکشاف نگرشها و آیینهای شیطانی هستیم. نخستین پرده برداری، ترویج و شیوع سحر و جادو در قرون یازده به بعد است که تا امروز به اوج خود می رسد. پرده دوم از قرن سیزدهم به بعد با علنیکردن عرفان یهود (کابالا/قبالا) آغاز می شود و امروز به اوج جلوهگری خود رسیده است. پرده سوم علمگرایی و روی آوری به دانش در عصر رنسانس است، که با تکیه بر علوم سر و مبانی کابالا و در چهارچوب سنت یهودی - مسیحی رویکرد به دانش رقم می خورد.
پرده چهارم، موسیقی شیطانی است که نمادها و آیینهای شیطانی را آشکارا به نام شیطان معرفی میکند. و پرده پنجم سینمای شیطانی است که ایدئولوژی شیطانگرایی را در سراسر جهان تبلیغ میکند. و پرده جادویی به ذهن جهانیان انداخته و همانند ساحران فرعون که ریسمانها را مارهای زنده و جنبنده نمایاندند، شیطان را مدبری قدرتمند مینماید. در ابعاد دیگر این تحقیق روند پرده برداری از ایدئولوژی شیطانی قابل تامل و بررسی است که به فرصتی دیگر وا میگذاریم.



+ نوشته شده در شنبه 89/8/15ساعت 10:20 صبح توسط محمد جواد عابدپور |
مذهب سازی ، یهود و جوانان ( )

سران یهودی دنیا عزم جدی بر نابودی هر عقیده ای دارند ، آنان تمامی اصول و تئوریها را بهم می ریزند ، نظامها و حاکمیت ها را لرزان می سازند ، خانواده ها را ویران و نقش مدیریتی پدرها و مادرها را لگدمال می کنند . آنان تصمیم گرفته اند که به هیچ کس اجازه اظهار وجود ندهند ، رسما اعلام می کنند همه باید تحت اداره یهود باشند ، همه باید به شنیدن صدای آنان عادت کنند . همه چیز را آنگونه که خود می پسندند ، می خواهند . جوانان را در دنیایی از خیالات و اوهام شاعرانه گرفتار می سازند و به وقت استیصال و سر خوردگی لحظه ای که جوان به هر چیزی چنگ می زند تا خود را از مهلکه نجات دهد ، مذهب جعلی ای که سران یهودی از پیش طراحی کرده اند در اختیار او می گزارند .
بر این اساس می گوییم :
1.شیطان پرستی مذهبی است ساختگی که توسط سران یهودی ای که مدیریت افکار و اندیشه ها را در انحصار خود می پندارند بوجود آمده است . یهود با صرف مبالغ هنگفت و با خدمت گرفتن هنرپیشگان ، خوانندگان ، نوازندگان ، انتشار سی دی های آموزشی ، مجلات ، روزنامه ها و کاباره ها ... در صدد پر کردن خلاء روحی و معنوی جوانان غرب و به تبع جوانان شرق برآمده است . تا جایی که بگفته رئیس بیمارستان نوجوانان نیویورک ، شیطان پرستی یکی از شایع ترین تهدیداتی است که در مقابل بچه های امروز قرار گرفته است . پر واضح است وقتی کلیسا نتواند در مقابل خواسته های معنوی جوانان الگوی مناسبی ارائه دهد ، آنانی که خود را گرگ می خوانند هدایت گله های گوسفند را بعهده خواهند گرفت . و کیست که متوجه استخوانهای شکسته کلیسا نشده باشد . رئیس بخش تحقیقات سری پلیس ایالات متحده می گوید :
می توانید مرگ را در بیشتر کلیسا ها لمس کنید ، چیزی برای ادامه حیات وجود ندارد .
2.شیطان پرستی دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست . به همین جهت شیطان پرستی را جهان تاریک نیز میگویند.
3.شیطان پرستی آنگونه که خود می گوید حقیقتی را جستجو می کند که در این جهان یافت نمی شود . خود کشی که از موارد رایج این آیین است ، توجیهی اینگونه دارد : اگر بپرسی چرا خودت را می کشی ؟ می گوید می خواهم به حقیقت برسم و حقیقت در این دنیا به دست نمی آید . پیامبر عزیز اسلام (ص) عبارتی دارد که می فرمایند : در آخر الزمان ، دنباله روها از نابخردان پیروی می کنند .
مذهب سازان عصر جدید بسیار زیرک هستند . آنان به این حقیقت رسیده اند که همیشه گروهی در دنیا وجود دارند که از هیچ گونه استقلال فکری برخوردار نیستند و متاسفانه این گروه کمتر به خردمندان تمایل دارند ، بلکه میل بیشترشان به کسانی است که هوی و هوس را سر لوحه کار خود قرار داده اند .
پروتکل های دانشوران یهود به صراحت به تربیت و آموزش افراد اشاره دارد ، می گوید :
تا زمانی که افراد جوامع مختلف مطابق الگو و انگاره های تربیتی ما دوباره تربیت نشوند ، نمی توانیم برنامه هایمان را در این گونه جوامع مطابق با روشی کلی و یکسان پیاده کنیم . اما اگر برنامه ها را محتاطانه و توام با آموزش آغاز کنیم می توانیم در کمتر از یک دهه منش و خلق و خوی سر سخت ترین افراد را تغییر داده و آنها را مانند افرادی که از پیش مطیع ساخته ایم به زیر سلطه خویش در آوریم .
4. به شیطان پرست تفهیم می کنند که دنیای شیطان پرستی زندگی در میان لجن است و هیچ وقت نمی شود در لجن زندگی کرد و به لجن آلوده نشد و هیچ چاره ای برای پاک شدن نیست جز مردن و رهایی از این دنیا .
5. به شیطان پرست می فهمانند زندگی در این دنیا بر پایه دروغ است و همه باورهای مردم بر پایه همین دروغ شکل گرفته است ، همه عادت کرده اند دروغ بگویند ، لذا اگر حرف راست هم بزنید کسی آن را باور نمی کند.
6. شیطان پرستی آیینی است که همه چیز را منفی ارائه می دهد . آدم شیطان پرست عمر شب را بلند می داند . او حتی خورشید را مانع از تابش نور می پندارد . آنان همه چیز را منفی می خواهند ، اگر به باغ سیب بروند همه سیب ها را کال می بینند و اگر به تئاتر بروند همه بازیگر ها را لال می پندارند. به شیطان پرست می گویند چشمهایت را باز کن ، فقط ببین . مغزت را ببند ، فکر نکن . نقش تو ، نقش تماشا چی تئاتر در این دنیاست . آدم وقتی در دام ابلیس هایی که طراح و مدیران اجرایی احکام شیطان پرستی اند قرار می گیرد ، به مثابه مواد خامی خواهد بود که هر شکلی را اراده کنند ، از او می سازند. پروتکلهای دانشوران صهیونیسم جهت دادن به فکر و اندیشه مردم غیر یهودی را به کمک سخن پردازی و تئوریهای وسوسه انگیز ، کار متخصصان و مدیران یهودی می داند. آنان آنچنان به تبدیل آدمها می پردازند که بسیاری از افراد از اینکه موجود دیگری شده اند که خودشان نیستند ، خبر دار نمی شوند. حتی آنانی که فکر می کنند مدیر و طراح و برنامه ریز حداقل بخشی از شیطان پرستها هستند ، تنها عاملی ناچیز و بی مقدارند که کورکورانه در خدمت ابلیس بزرگ قرار گرفته اند.
7. راهی که برای شیطان پرست ترسیم می کنند معجونی است که هر آدم گرفتاری را به وحشی گری و نفرت سوق می دهد. اولا راه نیست ، کوره راه است. مسیری است که به هیچ جا راه ندارد. بن بست است. رسما اعلام می کنند ما به مقصد نمی رسیم. برای شیطان پرست تفهیم می کنند جاده ای که در آن قرار دارد پر از خط کشی های در هم و بر هم است. و او در یافتن راه خروج تا سر حد جنون و دیوانگی پیش می رود و سر انجام مطمئن می شود راه بازگشتی وجود ندارد.
8. احیاء اخلاق مصیبت بار قوم لوط امروز از طریق گروههای شیطان پرست و وابسطه به آن ترویج می شود. پیشرفت هم جنس خواهی باور کردنی نیست. حمایت مقامات ارشد کلیسای انگلیس ، پارلمان اتحادیه اروپایی ، انجمن اطلاعات جنسی و انجمن آموزش و پرورش ایالات متحده ... ننگ آور است. امروز دیگر صلیب های وارونه ، ستاره پنج پر ، خفاش ، صورتهای نقاشی شده ، ماسک های حیوانات درنده ی شاخ دار ، برهنه پوشی ... تنها نشانه ها و سمبل های شیطان پرستی نیست. عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید. مدتی پیش روزنامه های آمریکا نوشتند جمعی شیطان پرست دستگیر شدند که نوجوانان و حتی کودکان را وحشیانه مورد تجاوز قرار داده و با ساتور تکه تکه می کرده اند. استفاده افراطی از مشروبات الکلی ، مواد مخدر ، قرص های روان گردان و انرژی زا ، استفاده و استعمال آلات مصنوعی ، خوردن و آشامیدن ادرار و مدفوع ... معجونی از بیماری های روحی ، روانی و جسمی بخصوص بیماری های عفونی و ایدز را برای شیطان پرست ها به ارمغان آورده است. ایدز شایع ترین بیماری نزد شیطان پرستان است. و 75 در صد عامل آلودگی شش هزار نفری که روزانه مبتلا به این درد بی درمان می شوند انتقال از طریق تماس جنسی است.
9. توصیه ای که شیطان پرست ها ناگزیر به انجام آنند. شنیدن آهنگ های تند همراه با خشونت است. که وحشت و نفرت را با خود دارد. آنان موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام کنند. خود را بی خانمانی بیابانگرد بپندارند که از عشق و محبت متنفرند. آنان خوانندگان بسیار خشنی ، که در صدایشان می توان غرش حیوانات وحشی را شنید ، سمبل قدرت شیطان پرستی می دانند. که کمبود و نیاز خود را با خشونت زیاد رفع می کنند. اهانت به ادیان به عنوان آزادی بیان در تصنیف های خوانندگان شیطان پرست ترویج و تبلیغ می شود. اکنون موسیقی بی ریشه جاز که از موسیقی
Yidish یهودیان گرفته شده در همه زوایای ذهن جوان آمریکایی و ... رخنه کرده ، به طوری که مایکل جکسون یهودی را از تمام مقدسین کلیسا بر تر می دانند. روزی گروه بیتل ها از سر مزاح اعلام کرده بود که از خدا نیز معروف تر است و امروز گروه های موسیقی شیطان پرست عملا پرچم جنگ با خدا را بر افراشته اند.
10. دوست جوان من بداند:
بنیانگزار فرقه شیطان پرستی یک یهودی از خاندان لوی به نام آنتوان لوی است و در کلیسای شیطان آنتوان لوی ، مناسک جنسی جایگاه خاصی دارد. همان رقص ها و کار های جنسی که به وسیله فرانکسیست ها ، به طور مخفی انجام می شد ، امروز از طریق گروه های شیطان پرست مثل متالیکا در سطح عموم رواج داده می شود. صنعت سکس و بازرگانی تن که در ردیف سود آورترین تجارت های جهان است به همراه صنایع مشروب سازی ، قاچاق مواد مخدر ، قمار و صنعت سینما در انحصار یهود است. شبکه وسیعی از کلوبهای شبانه و فاحشه خانه ها توسط ویلیام ساموئل رزنبرگ ، مشهور به بیلی رز ، که از یهودیان مهاجر به آمریکا است ، تاسیس شد. غول صنایع مشروب سازی ، یهودی مهاجر ، ساموئل برنفمن است. که امروزه دفتر مرکزی کمپانی مشروبات الکلی برونفمن ها ، به نام سیگرام در نیویورک است و در 120 کشور جهان شعبه دارد و فروش سالانه آن بیش از یک میلیارد دلار است.
سلطان دنیای پنهان شخصی است یهودی ، به نام روچیلد ، که بزرگترین امپراطوری قمار را در ایالات متحده ایجاد کرد او در قاچاق مشروبات الکلی و مواد مخدر ، سرمایه گزاری عظیمی نمود.
اولین فیلم تاریخ سینما که در آن حریم اخلاق شکسته شد ، ماه آبی است نام دارد که توسط یک یهودی به نام اتوپرمینگر بسال 1953 کارگردانی شد و برای اولین بار واژه هایی مانند ، آبستن و باکره را بکاربرد. سه سال بعد همین کارگردان یهودی فیلم مردی با دست های طلایی را عرضه کرد و یک تابوی اخلاقی دیگر را شکست. او برای اولین بار به نمایش اعتیاد به هرویین پرداخت. پرمینگر در فیلم بعدی اش که در سال 1959 ساخته شد برای نخستین مرتبه ، صحنه تجاوز جنسی را به نمایش درآورد. انسانیت زدایی ، هدف اصلی همه فیلم های این کارگردان یهودی بوده است. و اینک شیطان پرستی با اسطوره سازی و با ارائه مطالب گمراه کننده و پورنوگرافیک سعی در تحقیر جوانان و برده داری نوین دارد.



+ نوشته شده در شنبه 89/8/15ساعت 10:19 صبح توسط محمد جواد عابدپور |
گستره شیطان پرستی ( )

متال موسیقی اعتراض

دانشی که در راستای اهداف فراماسونی و توسط بهترین دانشمندان وابسته به این تشکیلات و حمایت های مالی بی پایان تولید می شد، نارضایتی از وضعیت تمدن لیبرال - سرمایه داری را به خوبی پیش بینی کرده بود و بر اساس نظریات تولید شده در این مجموعه ها مطالعات عصر آکواریوس به سفارش موسسه تاویستاک و سرپرستی «ویلیس هارمون» آغاز شد.(1) عصر آکواریوس شرایطی را ایجاد می کرد که سازمان های سری می توانستند آمال و آرزو های خود را در وضعیت آشوبناک و بحرانی بر مردم تحمی ل کنند.(2) از این رو با راه انداختن شورش های خیابانی توسط دانشجویان و استفاده از موسیقی راک-متال، تبلیغات و رسانه های فراگیر نقشه های خود را اجرا کردند.
در دهه 1950 موسیقی «بلوز» که نغمه های آفریقایی را به اجرا می گذاشت طرفداران زیادی پیدا کرد. در همان سال ها، «الویس پریس» با ترکیب «بلوز» و موسیقی مردم پسند (پاپ) سبک «راک اندرول» را ابداع کرد. این موسیقی تا حدودی تند و خشن بود و در دهه 1960 به دنبال اعتراضات فراگیر دانشجویان در آمریکا و اروپا به طور خاص مورد استفاده جوانان قرار گرفت و سبک موسیقی خشنتری به نام «هویمتال» از دل آن بیرون آمد.
موسیقی متال به دانشجویان معترض عرضه شد و مورد استقبال گسترده قرار گرفت. به جهت برخی از ویژگی های روانشناختی، اقتصادی و اجتماعی، دانشجویان بهترین عامل تابع برای پیشبرد یک ایدئولوژی هستند.(3) و در طرح عصر آکواریوس نقش اول روی صحنه برای آن ها نوشته شد. جوانان دهه 1960 کسانی بودند که دوران کودکی خود را با تحمل پیامد های ناگوار جنگ ج هانی دوم از سر گذرانده بودند و از کاستی ها و ناکامی های تمدن سرمایه داری رنج می بردند.
این حرکت که در ابتدا از آمریکا و برای اعتراض به جنگ ویتنام آغاز شد و سپس اروپا را در بر گرفت، آرمان های بسیار خوبی داشت ولی از شیوه های درستی استفاده نمی کرد. آرمان های آن ها که در شعار هایشان منعکس بود عبارت بودند از:
ضد جنگ: «محبت بورزیم، جنگ نکنیم»،
بهبود روابط انسانی: «به هم عشق بورزیم»، اعتدال در مسائل اخلاقی «دانشگاه نقش خود را در احیا و جانبخشی به انرژی های فکری و اخلاقی مورد نیاز جامعه تشخیص نمی دهد».،
انتقاد به سیاست: «زنده باد دموکراسی مستقیم»،
معنویت خواهی: «هر روز در زندگی خود سفر کنید» و ...(4)
اما خود این جنبش بر خلاف شعار ها و آرمان هایش از خشونت و شیوه های غیر اخلاقی استفاده می کرد. این گزینش نادرست روش ها به عوامل ایجاد و هدایت این جنبش ها مربوط می شد.(5) تا به این ترتیب هم آرمان ها و ارزش های متعالی انسانی را ضایع و بی آبرو کنند و هم با تشدید و ناهنجار کردن بحران ایجاد شده برای جهت دهی به افکار عمومی بهره جویند.
در جنبش های دانشجویی دهه شصت و از آن به بعد موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض مورد استقبال جوانان قرار گرفت. شاخصه هویمتال استفاده از گیتار الکتریکی بود و خشونت هر چه بیشتر در اجرا و بی ادبی در مضامی ن را به نمایش می گذاشت. اولین گروه های سبک متال «فرانک زاپا»، «کیْنکْس» و «بلک سبث» هستند، که از نیمه دهه 1960کار خود را آغاز کردند. بعد از آن از هر گوشه گروهی کوچک و پنج، شش نفره سر بلند کرد و موج تازه در دنیای موسیقی فراگیر شد.
در سال های اول پیدایش این جنبش ها و استفاده از موسیقی متال، در واقع آرمان ها و ارزش های والای انسانی که می توانست به فروپاشی نظام سلطه گر سرمایه داری و فریب بزرگ لیبرال - دموکراسی برسد، کاملاً زشت جلوه داده شد و این شعار ها و آرمان ها با حماقت، ناپختگی، شورش و خشونت همراه گردید. در آن سال ها تقریباً تمامی اشعار و ترانه های آن دارای خمی ر مایه اعتراض آمی ز بر ضد جنگ و عشرت طلبی و سلطه سیاسی- اجتماعی بود. ترانه ها برایمبارزه با مدرنیته مصنوعی و سلطه تجاری، و بیان رنج های جوامع در ج هان سوم سروده می شد. قسمتی از اشعار هم مربوط به مسائل معنوی و نکاتی برای بیدار کردن ضمی ر درونی انسان ها بود.(6)
دست های پن هانی که این نمایش را هدایت می کردند، از نیمه دهه 1970 به بعد هدف دوم، یعنی جهت دهی به افکار ملت ها در شرایط ناامن و بحرانی را دنبال کردند. آنچه باعث م هار این بحرا ن ها شد، طرح ایده شیطان پرستیبود، که به سرچشمه خلاقیت هنری و م هار انرژی جوانان و بازگشت آرامش به جامعه تبدیل گشت. البته ظرفیت های موسیقی متال برای رفتن به سمت شیطانگرایی را نباید ندیده گرفت. اعتراض به ن هاد های اجتماعی و برهم زدن نظم، ابراز خشونت و کلمات رکیک در ترانه ها و از همه مهمتر ا هانت به مقدسات؛ که شاید علت آن حمایت کلیسا از حکومت ها بود. زیرا در تفکر مسیحی خداوند دین را به کلیسا سپرده و حکومت را به قیصر و از این رو دولت و حکومت نوعی تقدس دارد و بنابه روش مسیح باید رنج را پذیرفت و اعتراض نکرد. با این تعالیم کلیسا، جوانان حق داشتند که زیر بار آن نروند، اما ا هانت به مقدسات آن ها را در برابر شیطانپرستی نفوذ پذیر کرد.
در آن سال ها که تازه رسانه های صوتی و تصویری ج هانگیر می شد، ستاره های هنری و سبک های تازه در موسیقی و سینما خواسته و ناخواسته مامور شدند که ارزش ها و اندیشه های نهفته شیطانی را در دنیا آشکار نموده و ترویج کنند. و صد البته این چیزی نبود که جوانان معترض و تحولخواه دهه شصت و یا هنرمندان سبک راک و متال می خواستند. این جهت گیری هایی بود که به طور حساب شده بر آن ها تحمی ل می شد و خودشان آن را به صورت بهترین راه و یا شاید تن ها راه دستیابی به اهداف، انتخاب می کردند. انتخابی ناگزیر و آزادی در رفتن به تن ها راه ممکن!
شبکه های تلوزیونی و مطبوعات که در اختیار شرکت های سرمایه داری بودند و با آخرین دستاورد های پژوهشی در شاخه های علوم اجتماعی، علوم ارتباطات، روانشناسی و جنگ روانی هدایت می شدند، کار خود را برای استفاده از این جوانان در جهت ترویج افکار شیطانی آغاز کردند. در گام نخست کوشیدند تا آن ها را در هنجار های تمدن سرمایه داری جذب و هضم کنند و نیز تاثیر گذاری آن ها را بر جامعه افزایش دهند. از این رو پیشن هاد ضبط استودیویی را به این گروه ها دادند تا به واسطه آن بتوانند صدای خود را به گوش افراد بیشتری برسانند. اما این مساله یک پیامد مهم داشت و آن فروش بالای کاست ها و فیلم های گروه و در نتیجه شهرت و ثروت بود و این به معنای فاصله گرفتن از آرمان ها و جذب شدن به ارزش های نظام سرمایه داری بود. اولین گروه هایی که به موسیقی متال جنبه تجاری بخشیدند و آن را از دیسکو ها به استودیو کشاندند و ضبط حرفه ای و فروش رسمی را وارد این نوع موسیقی کردند، گروه های «کریم» و «جیمی هندریکس» بودند.
آخرین اقدام، تغییر هویت این گروه ها و ستاره هایی بود که به اندازهکافی مشهور و محبوب شده بودند. برای نمونه گروه بلک سبث به عنوان یک گروه موفق و آوانگارد، انگ شیطانی خورد. تن ها به این خاطر که با توطئه ای حساب شده افرادی با لباس های سیاه شیطانپرستی که در می همانی های فراماسونی از آن استفاده می شد و نماد هایی مثل صلیب برعکس یا ستاره پنج پر، که این هم از نماد های ماسونی است، در اجرا های آن ها حاضر می شدند و این صحنه در تصاویری که از برنامه های این گروه می گرفتند، برجسته می شد و در رسانه ها و مطبوعات بازتاب گسترده می یافت.
به دنبال این تبلیغات دروغین مبنی بر شیطانی جلوه دادن گروه بلک سبث و بعد ها سایر گروه های متال، خواننده این گروه «مایکل آزبورن» معروف به «اُزی» در مصاحبه ای در سال1976 اعلام کرد، «ما یک گروه موسیقی هویمتال هستیم و من و بچه ها هرگز به دنبال تفکرات شیطانی نرفته ایم. من فردی مذهبی نیستم اما به آفریننده ام ایمان داردم. بلک سبث هرگز گروهی شیطان پرست نبوده است و من از دیدن بعضی از طرفدارانمان که با لباس های سیاه و صورت های رنگ شده و شمعی در دست در سالن کنسرت حضور پیدا می کنند واقعاً می ترسم... ما واقعاً آن گونه که آن ها می خواهند نیستیم بلکه فقط معترضیم».(7)
در اواخر دهه هفتاد این تبلیغات موثر واقع شد و گروه های دیگر که دیدند بازار شیطان گرایی داغ است و راه رسیدن به شهرت و ثروت از آن می گذرد، داوطلبانه شیطان پرستی را برگزیدند. در آغاز پذیرش هویت شیطانی از سوی این گروه ها به استفاده از نماد ها، سبک، ادبیات و فضای شیطانی محدود می شد، که برای نمونه می توان به گروه های «متالیکا»، «منووار» و «رولینگ استون» و حتی خود گروه «بلکسبث» اشاره کرد که به سبک های اسپیدمتال، ترشمتال و پاورمتال روی آوردند. بعد از آن به تدریج گروه ها و افرادی پیدا شدند که آشکارا از شیطان پرستی و حتی حلول شیطان در خودشان سخن گفتند. این روند به پیدایش سبک های بلک متال، دث متال و متال صنعتی کشیده شد و گروه هایی مثل «گروه مرلین منسون»، «دیساید» و «امپرور» به وجود آمدند. و آنتوان لاوی نویسنده انجیل شیطان، مرلین منسون را واعظ اعظم کلیسای شیطان معرفی کرد.
در این موسیقی از داد و فریاد و صدای بلند سیستم های پیشرفته صوتی استفاده می شود، ریتم تند و آشفتگی ملودی ها در این سبک که با ذهن و زندگی آشفته انسان امروز همنوایی دارد، قدرت تفکر، تشخیص و تصمی مگیری را کاهش می دهد. آزمایش ها نشان داده اند که حتی موش ها در مسیر های مارپیچی آزمایشگاهی وقتی صدای موسیقی راک و متال پخش می شود، توانایی تشخیص مسیر و حرکت را از دست می دهند. حالا تصور کنید که چنین موسیقی مخربی در کنسرت هایش حدود زمانی معمول برای یک کنسرت را می شکند و برای نمونه کنسرتی با نام «آنقدر می نوازم تا بمی رید(
I ll Play Till You Bleed)» سه ساعت اجرا می شود. با این وصف چه مقدار از قدرت تفکر، تشخیص و اراده شخص باقی می ماند که بتواند اعتراضی موثر انجام دهد.
همچنین همراه شنیدن این موسیقی معمولاً از دارو های روانگردان استفاده می شود که به طور مضاعفی قدرت تفکر و اراده را می کاهد. فرمول قرص هایی نظیر ال.اس.دی، و موادی مثل ماری جوانا در مرکز داروسازی «ساندوز» سویس توسط شیمی دان برجسته ای به نام «آلبرت هُفمَن» و با تامی ن مالی بانک «اس.سی. واربرگ» تولید شد و برای اولین بار توسط فیلسوف معروف «آلدوس هاکسلی» معرفی گردید.(8) و گروه های راک و متال موفقترین ترویج دهندگان آن در دنیا هستند. موسسه تحقیقاتی ساندوز و بانک واربرگ شریکان موسسه پژوهشی استانفورد هستند که در پروژه «دگرگون سازی تصورات آدمی » به صورت بخشی از طرح کلان عصر آکواریوس، برنامه ساختن گروه های راک، متال و جهت دهی شیطانی به آن ها را آماده کردند.(9) البته در پروژه تسخیر افکار و احساسات نباید نقش ورزش قهرمانی به صورتی که امروزه در دنیا دنبال می شود و کارکردی که برای سرگرم سازی مردم و تحکیم شالوده های سلطه گری دارد، از نظر دور بماند.(10)
در اواخر دهه 1970و اوایل دهه 1980 که موسیقی متال از مسیر خود منحرف شده و از آرمان هایش فاصله گرفته بود، هنوز عملیات خنثی سازی ارزش های انسانی در سناریوی دگرگون سازی تصورات آدمی پایان نیافته بود، از این رو جنبش پانک موج تازه ای افکند و به متال رونقی نو بخشید. پانک ها به آرمان ها برگشته بودند و برای اعتراض به تجملگرایی، مصرف زدگی، سرمایه داری، بیعدالتی و فاصله طبقاتی از زباله ها کفش و لباس پیدا می کردند و می پوشیدند. ظاهر ژولیده، لباس های پاره و بوی لجن ویژگی آن ها بود. اما توانستند با شور و هیجان، شعار های آرمانی که مردم تشنه آن بودند و نیز پوشش تبلیغاتی فوق العاده جایگاه چشمگیری در فرهنگ جوانان پیدا کنند.
اما داستان پانک نیز به سرانجام نرسید. پس از مدتی، لباس های پاره و نامرتب که نماد فقر و بی عدالتی بود از سوی شرکت های سرمایه داری که روی تبلیغات آن ها سرمایه گذاری کرده بودند، به صورت مدل روز به تولید انبوه رسید و به قیمت گزاف در بهترین بوتیک های نیویورک، لندن، پاریس، بن و سایر شهر های دنیا به فروش رسید. حتی ادکلن های گران قیمتی با بوی نامطبوع تولید و توزیع شد. به این ترتیب بازی با افکار، هیجانات و ارزش های مردم به صورت یک بازی برای محافل سری قدرت های پشت پرده در آمد. و آن ها دیدند که می توانند به راحتی به افکار و ارزش های مردم جهت بدهند. از این جا بود که با اطمی نان به ترویج علنیتر اندیشه ها و آرمان های شیطانی پرداختند.
موسیقی تند، فریاد، خشونت نمایشی و گاهی واقعی (چنانکه سید ویشس، خواننده گروه سکس پیستولز از گروه های موفق پانک همسر خود را کشت و شب بعد دست به خودکشی زد) در کنار رفتار ناهنجار جنسی و استفاده از مواد مخدر و روانگردان و به بازی گرفتن شعار ها و آرمان های تحول آفرین، تمام نیروی فکری و جسمی جوانان را به تباهی کشید و قدرت ایستادگی و اعتراض موثر و تفکر تحولساز را از آن ها گرفت. شیطانیتر از همه اینکه نه تن ها برای این ویرانگری هزینه ای نکردند، بلکه از آن برای خود منابع ثروت آفرین ساختند. فروش فیلم ها، در آمد های حاصل از برنامه های رسانه ای، تولید پوشاک و لوازم آرایشی و زینتی که با نماد ها و الیمان های گروه های معروف تولید می شد، سرمایه دار های پشت صحنه را از ستاره های روی صحنه ثروتمندتر کرد.
مناسب است که به نمونه هایی از ترانه های متال که با ابراز خشونت، فریاد و نعره های دلخراش و صدای بلند خوانده می شود توجه کنیم.
گروه «منووا» در کاست «سلاطین فلزی» ترانه «فریاد بزنید و بکشید "
Haill and kill))
«...فریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشید
فریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشید
پدرم گرگ بود
من از خویشاوندان مقتول هستم
سوگند خورده ام تا دوباره برخیزم
راهی، مجازات و رنج را با خود خواهم آورد
چکش نفرت، پیمان ماست
قدرت و حکومت با اراده به دست خواهد آمد
با فریاد و کشتن
فریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشید
فریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشید
گوشتشان را بدرید
قلبشان را بسوزانید
بر چشم هایشان خنجر بزنید
به زن هایشان توهین کنید در حالی که می گریند...» (11)
ترانه نفرت
Hatred از آلبوم سوار بر شکوه 1983
«...من شیطان را تسخیر می کنم، بگذار شیطان نام مرا بداند
پیش بیا، بیا تا با مجازاتی مخوف روبرو شوی
من نحس هستم کسی که نمی می رد
من آتش هستم، درونم نفرت می سوزد
نفرت قدرت من است، زجر و مجازات نفرت، نفرت
با قلبی آکنده از نفرت که خونی تیره در سرتاسر رگ هایش جریان دارد
استخوان هایت را خرد می کنم، صورتت را له می کنم
گوشتت را می درم جسمت را نابود می کنم...» (12)
نمونه دیگری از گروه متالیکا خواندنی است. اشعار این گروه توسط خواننده آن جیمز هتفیلد سروده می شد. «جیمز» یک فرد دائم الخمر است که به نوشته «مجله موسیقی قرن بیستم» یک شیطان واقعی با تمایلات منحرف جنسی و یک مصرفکننده پروپا قرص L.S.Dبه حساب می آید. «هتفیلد» چندبار به ات هام جریحه دار کردن عفت عمومی ، به زندان رفته است. (البته در نظر داشته باشید که جریحه دار کردن عفت عمومی ! در آمریکا واقعاً کار مشکلی است!) جیمز، نوازنده گیتار که به کندن دست و پای حیوانات کوچک نظیر گربه و سنجاب در هنگام اجرای کنسرت، شهرت دارد یک بار به جرم قتل شبه عمد نیز محاکمه شده است.
«... گوشکن، من یک جنازه ام. جنازه ای بیجان
شیطان گرفته است، گرفته است باج اش را
و خالی می کند بر سر ما
من به دام افتاده ام. افتاده ام به دام طلسمش
امشب من می روم؛ من می روم؛ من می روم به جهنم
... نعره بکش مانند یک گرگ
و جادوگری در را به رویت خواهد گشود
بیا به جمع جادوگران و بدل شو به فرزند شیطان
... می دانی یگانه لذتم اکنون، هست شنیدن صدای گریه تو
عشق می ورزم به تماشای مردن تو
و منم اولین تماشاگر تشییع جنازه ات...
باید بدرود گویی، چرا که من خواهم خورد ذهن ات را... (13)
«...همه اش در دستانم. له اش کن، خُردش کن.
نگاهش دار عزیزم نگاهش دار خفه شو حالا از من متنفر شو
... فقط می گذارم نفس بکشی. هوای من را که تو دریافت می کنی
بعد می بینم که آیا می گذارم مرا دوست داشته باشی
بُکش بکش بُکش بُکش بُکش.... »(14)
شیطان گرایی در موسیقی راک و متال به تدریج خود را آشکار کرد و آوای خود را به ج هان رساند. و بسیاری از گوش ها را تسخیر خود کرد و از این راه به قلب ها راه یافت. امروز موسیقی متال و راک از اتاق خواب تا سالن های ورزشی تمام شهر های دنیا به گوش می رسد و شما گمان نکنید که مثلاً مکه، کربلا، قم یا مشهد از این حضور کثیف پاک مانده است. این مرحله بالایی از آشکاری نفوذ شیطان در زندگی انسان امروز است؛ که مردم دانسته یا ندانسته با افکار و رفتار و گفتار و صدای شیطان همراه شده و سهم زیادی از زندگی خود را به او اختصاص داده اند.
در سال های اخیر برگزاری جشنواره های متعددی نظیر «ووداستاک» و «اوزی فست» برای موسیقی متال برگزار می شود و بعضی از شاخه های متال مثل «آلترناتیو متال» جشنواره های خاص دارند. گذشته از این ها به منظور شناسایی استعداد ها و ادامه روند ستاره سازی و بازی ستاره های موسیقی جشنواره گروه های زیرزمی نی از سال 2000 پایه گذاری شده که باعث جذب هر چه بیشتر جوانان به موسیقی شیطانی و شکل گیری این قبیل گروه ها در تمام کشور های دنیا شده است.
ایجاد گروه های بومی در کشور های مختلف برای نمونه گروه های بلکمتال هلند، بلکمتال نروژ، گروه های «لودنس»، «آنگرا» و «راپسودی» در ژاپن، گروه های «یوپی»، «هد هانتر» و «کای هانسن لد» در آلمان و باز سازیگروه «قاتل خدا(
Deicide)» و گروه های دیگر در ایران، محصول این جشنواره ها و شور و هیجانی است که بین جوانان ج هان به راه انداخته اند. و نیرویی را که می تواند به تغییر تمدن و سبک زندگی ظالمانه روزگارما و تحول در تاریخ منجر شود، در جهت تثبیت سلطه خود و حفظ وضع موجود بکار گرفته اند. و به طور تحسین انگیز و طنزآمی ز از جوانان ناراضی و سرکش رادیکالیسم محافظه کار درست کرده اند!

هالیوود ارژنگ شیطان پرستی

اگر در روزگاران گذشته مانی از سرزمی ن یهودیان (بابل) برخواست و با کتاب مقدس مصور خود ایمان به منبع نیروی شر را به حوزه اندیشه های معنوی در ج هان وارد کرد. امروز از هنر تصویرگری متحرک برای ترویج شرارت و شیطان گرایی استفاده می شود. سینما جذابترین و فراگیرترین هنری است که بیش از موسیقی افراد بشر از آن اثر می پذیرند و پیام آن بسیار روشنتر و نافذتر از موسیقی است.
امروزه مجموعه شرکت های فیلم سازی آمریکا که با نام افسانه ای هالیوود شناخته می شوند،(15) با سرمایه های بیپایان و کارشناسان خبره در علوم هنری، روانشناسی، فلسفه و غیره، پیام شیطان را به گوش ج هانیان می رسانند. نگاهی به فیلم های تولید شده در سه، چ هار دهه اخیر به خوبی نشان می دهد که پیام سینمای آمریکا برای انسان معاصر چیست.
رومن پولانسکی کارگردان یهودی در سال 1968 یعنی دقیقاً در سال اوج جنبش های دانشجویی با ساختن فیلم کودک رزماری تولد شیطان را اعلام کرد. صحنه پایانی این فیلم گهواره ای سیاه پوش است که صلیبی برعکس بالای آن آویخته شده و در سالن بزرگی قرار دارد که در آن جشنی برپاست. این جشن تولد کودکی است به نام «آدریان» که فرزند شیطان است و پدر او از جهنم آمده و نطفه خویش را در رحم یک زن جوان به نام رزماری قرار داده و او به طور ناخواسته فرزند شیطان را به دنیا آورده است. شوهر این زن جوان برای استفاده از نیروی شیطانی و رسیدن به شهرت و ثروت همسر خود را در اختیار شیطان قرار داده بود.
زن جوان که ناآگا هانه وارد جشن می شود و تا کنون نوزاد خود را ندیده است. با دیدن چهره فرزند که در فیلم نشان داده نمی شود، می هراسد و از پذیرش آن سر باز می زند. اما با تبریک ها و شادی افراد حاضر در آن مهیمانی که ظاهراً از تمام قاره های ج هان آنجا حضور دارند، کمکم نسبت به بچه محبت پیدا کرده و در پایان با لبخند و لالایی مادر بر سر گهواره، فیلم به پایان می رسد.
سی و یک سال بعد یعنی در سال 1999 همی ن کارگردان فیلمی به نام دروازه نهم می سازد و در آن نشان می دهد که شیطان به عنوان یک محبوب و معبود از سوی تمام مردم ج هان طلب می شود. این فیلم بیان می کند که راه دستیابیبه شیطان و بهرهمندی از حمایت و قدرت او نه فقط با شهوت گرایی ممکن است، چنانکه زنی به نام «لیانا» چنین می انگاشت و نه تن ها با دانش و شناخت آنطور که استاد دانشگاهی به نام «بالکان» گمان می کرد. نقش اول فیلم به نام «دین کروس» که یک محقق کتابشناس است و شخصیتی، حریص، فریبکار، پولپرست و هوس ران دارد و به طور کلی اهل علم و عمل یا شناخت و شهوت است، به شیطان می رسد و از دروازه نهم می گذرد. در این فیلم نشان داده می شود که شخصیت های فرهنگی در کشور های گوناگون درسدد ارتباط با شیطان هستند و در انجمن های سری نظیر انجمن مارنقره ای شرکت می کنند.
در فیلم دیگری به نام کنستانتین نشان داده می شود که شیطان بر این ج هان تسلط دارد و مرگ به دست اوست و در ده ها فیلم دیگر این مضامی ن که شیطان قدرتمند است و کامی ابی و خوشبختی را به بندگان و پیروانش می بخشد، تکرار شده و هنوز می شود. در سال 2008 فیلمی با نام گابریل ساخته شد، که همان جبرئیل به زبان عبری است. در این فیلم زمی ن طلسم شده و در ظلمت و تاریکی فرورفته است. خداوند گابریل را برای نجات انسان ها و خروج آن ها از تاریکیمی فرستد. گابریل در آغاز به جستجوی فرشتگانی که پیش از او فرستاده شده بودند می رود، اما می بیند که آن ها آلوده شده و رسالت آسمانی خویش را ر ها کرده اند.
تصمی م می گیرد که خود به مبارزه با شیطان و پایان دادن به تاریکی بپردازد. اما در ن هایت وقتی به کانون فرماندهیشیاطین می رسد می بیند یکی از فرشتگان که پیش از او به زمی ن آمده بود به نام سمائیل مرکز تمام شرارت هاست. بر اساس نگرش یهودی مسیحی که فرشتگان را به اجبار در خدمت خداوند می داند، سمائیل به گابریل می گوید من برای آزادی قیام کرده ام. تو برادر من هستی و من تو را دوست دارم، بیا تا باهم مبارزه کنیم. گابریل در پاسخ او بر وظیفه خود تاکید می کند و با سمائیل وارد مبارزه می شود. بعد از این که به هم آسیب می رسانند. سمائیل باقی مانده نیروی خود را به گابریل می دهد و از او می خواهد که راهش را ادامه دهد. در پایان فیلم گابریل رسالتش را واگذاشته و با خشم به سوی خدا صعود می کند تا مانع از تباهی سایر فرشتگان به دست خدا شود.
این تکرار ها که در بهترین قالب و با آخرین تکنیک های فیلمسازی و جلوه های ویژه تولید می شود، به تدریج اندیشه ها و انگیزه ها و هنجار های اجتماعی را تغییر خواهد داد. و اگر برنامه ای برای مواجهه با این حرکت و روشنگری مردم وجود نداشته باشد، دیری نخواهد گذشت که بسیاری از مردم که اتفاقاً اهل علم و هنر هستند، شیطانگ را خواهند شد.
سینما آخرین پرده برداری از تفکر شیطانی است که آشکارا و گیرا نقش پیامبری برای این دین خرافی را بازیمی کند. ما در دوره ای زندگی می کنیم که اسرار قرن های گذشته بدون ملاحظه فاش می شود. راز ها و نماد های انجمن های مخفی قرون وسطا و فراماسونری مدرن در عصر پست مدرن به نماد ها و الیمان های هنری تبدیل شده و در برابر چشم تمام مردم دنیا قرار گرفته است. و محرمانه ترین آیین های ماسونی در آخرین فیلم «استنلیکوبریک» به نام «
eyes wide shut» به نمایش گذاشته می شود. امروز شیطان به بخش عمده ای از منابع اقتصادی، کانون های فرهنگی و ن هاد ها و روابط سیاسی مسلط شده و بیپرده خود را نمایان ساخته و انسان ها را وامی دارد تا کاری را در برابر او انجام دهند، که خودش در برابر انسان نکرد و از فرمان پروردگارش سر باز زد.

نتیجه گیری

در این تحقیق نگاه حداکثری به شیطانپرستی ارائه شده است که شاید عده ای آن را برنتابند. اما این واقعیتی است که جریان داشته و به همی ن جهت تاریخ حیات بشر، تاریخ حیات طیبه که در ولایت الاهی تحقق می یابد نیست، بلکه تاریخ حیات دنیاست که در ولایت شیطان صورت بندی می شود.(16) شیطان تا این جای تاریخ با بشر همراه شد و به کمک شیاطین انس و نیروی فکر و اراده آن ها که در اختیارش قرار دادند،(17) مقدماتی را فراهم کرد و اکنون بیپرده پرستش خویش را از انسان می خواهد. شیطان بسیار ضعیف است و نیرنگ های او بسیار سست، اما به علت اینکه انسان با او همراه شده و در جهت خیر سستی ورزیده، این ضعف و سستی به تمام زندگی او شکل داده و وضعیتی غیر انسانی و نکبت بار پدید آورده است.
امروز روزی است که شیطان خود را بیپروا آشکار می کند و نام خویش را فریاد می زند و آدمی را به پرستش خود فرامی خواند. تا کنون برای شیطان نام آوازه اش اهمی تی نداشت و تن ها داشتن پیروانی جاهل و بندگانی تسلیم رضایت بخش بود، اما اکنون کبر شیطان پرده های تزویرش را کنار می زند و چهره کریه او را در زندگی رنج آور روزگار ما نمایان می سازد. و دقیقاً در این شرایط است که بیداری انسان و عزم او برای تحول تاریخ و جبران گذشته امی د می رود.
ناکامی ها و رنج های روزگار ما که هماهنگ با او هام و ارزش های شیطانی ساخته و پرداخته شده است، فرصتی برای بازگشت به خود و یافتن جوهره الاهی درون انسان است، حقیقتی که کشف آن تعارض وضع موجود با حقیقت عالم و آدم را به طور آزاردهنده ای فاش می سازد و اضطرار به دگرگونی، جامعه بشری را فرامی گیرد. در می انه آن کشف و این اضطرار است که الاهی ترین انسان می آید و کشتی نجات را به گرداب روزگار می اندازد.

 



+ نوشته شده در شنبه 89/8/15ساعت 10:18 صبح توسط محمد جواد عابدپور |
Template Powered By : www.ParsTemplate.blogfa.com