شیطان پرستان ضد مسیح
واژه ضد مسیح در غرب معمولا برای موجودی مورد استفاده قرار می گیرد که در آخرالزمان رهبری نیروهای شر را در نبرد آرماگدون برعهده خواهد گرفت. اما مسئله ای که در این قسمت به دنبال طرح آن هستیم، ارتباطی به آرماگدون و مفهوم آن ندارد.
در قسمت های قبل گفتیم که مسیحیت رومی در حرکت به سوی شمال اقوام اروپایی را عمدتا با خشونت به کیش مسیحی وارد کرد. تاثیر این عمل در قالب واکنش های متفاوتی بروز کرد که یکی از آن ها گرایش به پرستش شیطان بود.
تبلور اندیشه های شیطانی در میان مسیحیان از قرون وسطی آغاز شد. درباره وضعیت اروپا در این دوران پیش تر سخن گفته ایم. در آن دوران گروه هایی به وجود آمدند که اعمال و کرداری مخالف دین مسیح از خود بروز می دادند، برجسته ترین کار آن ها که تا به امروز در میان شیطان پرستان ساری و جاری است، تلاش برای ارضای بی حد و حصر میل جنسی است، به عبارت بهتر شهوت رانی یکی از اصول بی چون و چرا در فرقه های شیطان پرستی بوده و هست. به استثنای کسانی که متمایل به ادیان پیش از مسیحیت اروپا بودند و در فرقه های شیطان پرستی طبقه بندی شده اند، گروهی از شیطان پرستان اروپا تنها در برابر اندیشه مسیحی قرار داشتند و شیطان را به مثابه یک بهانه برای درهم شکستن قیود اخلاقی فرض می کردند.
شیطان پرستی گوتیک
برخی از این گروه های شیطان پرست در قرون وسطی، پای را از محدوده انسانیت بیرون می گذاشتند و مرتکب جنایات هولناکی می شدند. قربانی کردن دختران باکره، خوردن نوزادان، استفاده از مردار و... ازجمله کارهای چنین گروه های شیطان پرستی بود که بعدها عنوان شیطان پرستی گوتیک را بر رفتار آن ها نهادند. این گروه ها به گونه ای بسیار خشونت آمیز نسبت به آموزه های مسیحیت واکنش نشان می دادند. آن ها به جهنم اعتقادی نداشتند و معتقد بودند جهنم همین دنیایی است که در آن زندگی می کنیم و با همین انگیزه بدترین گناهان را در مراسم خود مرتکب می شدند.
کابالیسم و فرقه های رازآمیز
گفتیم که اصلی ترین کار شیطان پرستان در معابد خود که از همان دوران به کلیسای شیطان موسوم بودند، روابط نامشروع جنسی بود. بدون شک امیال شهوانی یکی از راه های جدی شیطان در نفوذ و تحریک نفس انسانی است. اما این گرایش شیطانی از چه زمان به عنوان یک رسم و روش در معابد شیطان رواج یافت؟ اوراق تاریخ گواهی می دهند که نخستین گروهی که به صورتی پیوسته چنین اعمال قبیحی را به عنوان سنت و اعمال درون گروهی برگزیدند، پیروان طریقتی بودند که بعدها نام کابالا بر خود گرفت.
کابالا یا قبالا، واژه ای عبرانی است که به معنای قدیمی و کهن مورد استفاده است. این واژه را به شکل قباله در فارسی زیاد شنیده اید، کابالا مجموعه ای است از عرفان یهودی یا به معنای بهتر نوعی تصوف یهودی که قدمت آن به حدود قرن ?? میلادی می رسد با این وجود پیروان این اندیشه امروز مدعی هستند که کابالا یک دانش سری و مخفی نزد خاخام های یهودی بوده است و برای آن قدمتی به اندازه دین یهود قائلند. با این وجود بسیاری از پژوهش گران امروزه دریافته اند که نه تنها چنین حرفی صحت ندارد، بلکه برای کابالا به عنوان یک گرایش جدی در عرفان یهودی اصولا نمی توان جایی در تاریخ باز کرد.
به هر نحو این فرقه که بسیاری از اصطلاحات عرفانی را از تصوف اسلامی وام گرفته بود، به مأمنی مناسب برای گروه هایی از مسیحیت بدل شد که دل خوشی از مناسک روزمره کلیسا نداشتند. اینان یا ملحدانی بودند که اصولا سر سازگاری با کلیسا را نداشتند و بیشتر مایل بودند سر در آخور شهوات خویش فرو برند و یا سیاست مدارانی محسوب می شدند که به دنبال ایجاد یک قدرت موازی در برابر کلیسای دست و پاگیر قرون وسطی بودند. با نوشته شدن کتاب ظهر (به معنای درخشش) به وسیله موسی بن شم (????- ????) که شرحی به اصطلاح عرفانی بر تورات تحریف یافته بود، کابالا و مکتب کابالیسم در سایه آموزه های یهودی شکل و شمایلی تازه یافت. بعدها افرادی مانند شابتای زوی که از اعضای همین طریقت بودند، در قرن هفدهم میلادی مدعی نبوت و پادشاهی بنی اسرائیل شدند. در این میان افرادی نیز مانند ژاکوب فرانک، فرقه فرانکیست ها را بنیان نهادند و به رفتارهای مستهجن و کثیف جنسی خود شکلی عرفانی بخشیدند. ژاکوب فرانک خود در ضمن یکی از همین مراسم جنسی مستهجن به دام افتاد و مجازات شد.
ظهور کابالیسم مسیحی
این نوع اندیشه در حدود قرن ?? میلادی به وسیله کنت جیوانی میراندولا وارد مسیحیت شد و کابالیسم مسیحی را شکل داد که جلوه های شیطانی آن به مراتب شنیع تر از نوع یهودی آن بود، با این وجود یهودیان مسیحی شده که به مارانو شهرت داشتند سهم مهمی در اداره کابالیست های مسیحی برعهده گرفتند و امروزه ریاست و هدایت کابالیست های مسیحی نیز علنا بر عهده خاخام های یهودی است.اگرچه بحث در مورد این فرقه ها و نحوه تعامل آن ها با مسیحیت در غرب و اسلام در شرق، خارج از این مقاله و مفاهیم آن است، اما تاثیری که شیطان پرستی در قرون وسطی و عصر جدید از این اندیشه گرفته، بسیار گسترده و جدی است و ما در آینده به تدریج به آن اشاره خواهیم کرد. نقش کابالا در نفوذ جادو و سحر به مکتب های شیطان پرستی چیزی است که هر محققی با مرور دقیق اندیشه ها، بدان خواهد رسید.
کابالیسم و هدایت قدرت
نکته بسیار مهم آن است که کابالیسم در قرون بعدی نقشی جدی را در جریان های سیاسی برعهده داشت و به نوعی ایجادکننده همان خط موازی در برابر قدرت کلیسا و اشراف به شمار می آمد، خطی که می کوشد قدرت اشراف جدید را که یهودیان جزو لاینفک آن بودند بر نظام سرمایه داری فئودال و قدیمی اروپا دیکته کند.
+ نوشته شده در یکشنبه 89/7/25ساعت 11:45 صبح توسط محمد جواد عابدپور
|
|